منش با خرقه پشمین کجا اندر کمند آرم
زره مویی که مژگانش ره خنجر گذاران زد
حافظ
مقدمه
:یکی از دلایل ماندگاری حافظ علاوه بر اینکه از درد و روح انسان سخن گفته، چگونگی بیان این مطالب است. حافظ توانسته با ایهامهای خاص زبان خویش در یک بیت چندین معنی را بگنجاند. برای نمونه نگاه کنید به ابیات زیر
منش با خرقه پشمین کجا اندر کمند آرم”
“زره مویی که مژگانش ره خنجر گذاران زد
و
زان طره پرپیچ و خم سهل است اگر بینم ستم”
“از بند و زنجیرش چه غم هر کس که عیاری کند
.به نظر میرسد حافظ علاوه بر اینکه زلف معشوق را وصف کرده است، به نوع پوششی برای سر نیز اشاره دارد که گویا در سمت عیاری و قلندری رواج داشته است
.در این مقاله با بررسی مفاهیم و واژههای موجود در این ابیات و نگاهی به داستانهای عیاری و آیینهای قلندری، این موضوع را به بحث میگذاریم و نشان میدهیم که در نظام ایهام سازی، حافظ همزمان چگونه هم به این سنت عیاری و قلندری اشاره میکند و هم مؤلفههای کلاسیک تشبیه مو و زنجیر را بسط میدهد
تشبیه زلف و زنجیر
همیشه پرشکن است آن دو زلف حلقه پذیر”
“شکنشکن چو زره حلقهحلقه چون زنجیر
.در ادبیات فارسی “زلف” یکی از نمادهای زیبایی انسان است و بارها به زنجیر و کمند تشبیه شده است
چو زلف درهمش درهم از آنم”
که بوی او به از مشک و عبیرست
در آن زلفین از آن میپیچد این جان
“که دل زنجیر زلفش را اسیرست
به آزادی غلامش سرو آزاد”
“ز بر آویخته زلفی چو زنجیر
.این تشبیه نشانی است از گرفتار و مسحور زیبایی طره زیبارویانی شدن که در جنگها و نبردها در کنار شاهان دلیری مینمودند؛ همچنین تشبیه ابروی یار به کمان و مژگان به تیر را نشان میدهد
ز مژگان رخنه کن در خانه دل”
“ز صورت شعله زن در خانه زین
خرد زنجیری زلف بلندش”
“سر زنجیر مویان در کمندش
:اکنون به این چند بیت از عطار دقت کنیم
از کمان ابروش چون تیر مژگان بگذرد”
بر دل آید چون ز دل بگذشت از جان بگذرد
راست اندازی چشمش بین که گر خواهد به حکم
ناوک مژگان او بر موی مژگان بگذرد
باد وقتی آب را همچون زره داند نمود
“کز نخست آید بر آن زلف زرهسان بگذرد
:و یا این ابیات از سعدی شیرین سخن
زلف او بر رخ چو جولان میکند”
مشک را در شهر ارزان میکند
تیر مژگان و کمان ابروش
“عاشقان را عید قربان میکند
- زنجیر و دیوانگان
بر گیر بند و زنجیر از دست و پای مجنون”
“کورا به هیچ بنده عاقل نمی توان کرد
.در قدیم رسم بر این بود که دیوانگان را با بند و زنجیر می بستند
.”چنان شد در سلسله و بندش کشیدند و بیمارستانش بردند. قومی در پیش او آمدند و گفتند این دیوانه است. او گفت: من به نزدیک شما دیوانهام و شما هشیار. حق تعالی دیوانگی من و هشیاری شما زیادت کناد تا به سبب آن دیوانگی مرا قربت بر قربت بیفزاید”
:و مولوی از همین روی میگوید
همه شهر بشورید چو آوازه درافتاد”
“که دیوانه دگربار ز زنجیر رهیدهست
:گفتیم که تشبیه زلف به زنجیر بسیار متداول بوده است. از سوی دیگر رسم به بند کشیدن دیوانگان با زنجیر نیز وارد قلمرو ادبیات شد و پیرو آن حس تعلق به کسی و گرفتار شدن از ترکیب این تشبیهات ساخته شد. این مطلب به خوبی در این ابیات از جامی نمایان است
چو بر زلف پریرویان نهی بند”
به زنجیر جنون افتد خردمند
وگر زان زلف بندی برگشایی
“چراغ عقل یابد روشنایی
تا دل دیوانه در زنجیر زلفت بستهایم”
“ای بسا عاقل که شد دیوانه زنجیر ما
قلندران حیدری و زنجیر سرا
زنگ و زنجیر و حلقه و اژدر”
“هست از مال قطب دین حیدر
یکی از مهمترین نحلههای قلندری، فرقه حیدری و قطب آن قطب الدین حیدر زاوگی بوده است. حکیم نزاری درمثنوی روز و شب با اشاره به اینکه برخی از درویشان فقط به ظواهری که در سنت قلندران حیدری وجود دارد، توجه میکنند، از این امر گله میکند. ابیات زیر پوشش این قلندران و اهمیت زنجیر در آن را نشان میدهد
حیدر زاوه قدوه ابدال”
قاید و سالک طریق کمال
بود مردی ز دوستان خدای
کفر و دین برفکنده بی سرو پای
چون برفت از میانه شیخ کبیر
زو نَمَد ماند و آهن و زنجیر
هر کسی دست زد در آن میراث
بی خبر از زراعت تراث
ظاهرش برگرفت و شد خشنود
سرّ حیدر کسی نگفت چه بود
نه مراد از شعار او رنگ است
نه سلاح خصومت و جنگ است
عنی ای خواجه باش رنگ پذیر
دیو شهوت مدار بی زنجیر
نفس را چون نمد بمال نخست
“تا نمد در سرت نماید چست
چهرۀ نادرشاه با کلاه و زینت زنجیر:در توصیفاتی که از ظاهر این گروه از قلندران نمودهاند چند نکته در اینجا حائز اهمیت است که بعد ها مورد توجه قلندران صفوی قرار میگیرد
تراشیدن موی سر و ابرو و سوزاندن موی ریش
اینان به آهن پوشان شهره بودند، همراه داشتن طوق ، کمان و عصا و دبوس و حلقه و زنجیر آهنی
طبق نوشتههای مقریزی پیروان قطبالدین حیدر کلاهی دراز به نام طرطور بر سر مینهادند؛
.پیروان این فرقه طبق متون تاریخی به آهن پوشان شهره بوده اند
.این نمونه پوشش نیز در شعری از شاه نعمتاللهولی در مورد پیروان قطبالدین حیدر نمود پیدا میکند
حلقه در گوش و طوق در گردن”
“تاجداران قطب الدین حیدر
تا اینجا معلوم شد که در طریقه حیدری، داشتن ابزار و سلاح آهنی رسم بوده که نشانگر شباهت حیدریان با عیاران و پهلوانان است. نیز دیدیم که اینان با خویش زنجیر حمل میکردند. در رسائل قلندری و فتوتنامه همواره درباره اینکه اشیا و ابزار از کجا آمدهاند توضیحاتی ارایه میکنند. در یکی از رسائل قلندری با متنی مواجه میشویم که بسیار در خور تأمل است و ما آن را عیناً میآوریم
باب در بیان زنجیر
“اگر پرسند که زنجیر سر از که مانده است بگو در آن روز که شاه نعمت الله اراده کعبه کرده بود، کنار جسر بغداد رسید، زنجیر جسر گسیخته بود. قطبالدین حیدر که خلیفه شاه نعمتالله بود آن زنجیر راهی جسر را بر پای خود بست و چندانکه داشت که آن جماعت گذشتند و آن زنجیر را قطبالدین حیدر برداشت و بر پای خود بست که علامت شجاعتش ظاهر باشد و مریدان آن شکل زنجیر را ساختند و بر سر انداختند و اثبات زنجیر این است
.این زنجیر سر در بین قلندران حیدری دارای چنان جایگاهی بوده که بهکرات در متون سخنوری قلندران از آن یاد میشده است
ای صاحبان رشته و زنجیر و پالهنگ”
ای وارثان ابلق و چرم و دیاغ و زنگ
گر دیده دل به سینهام از بار غصه تنگ
غمگین صفت ستادهام میکشم شرنگ
“تا ادخلوا بیان بنمائیم و السلام
گروهی از دراویش عجم به این زنجیر سر افتخار مینمودند. همچنین در یکی دیگر از فتوت نامهها از شخصی به نام باباعمرو سخن رفته است که در روزگار انوشیروان بوده است. منسوب کردن بابا عمرو به شاطری دربار ساسانی هرچند افسانهای بیش نیست، اما نشانی است از سنت قدیمی فتوت و جوانمردی در این سرزمین. به هر روی در این رساله درباره کلاه و پوشش باباعمرو توضیحاتی را در نمادشناسی فتوت میبینیم
.اگر پرسند که تاجی که در سر بابا عمرو بود از چه بود. جواب بگوی که تاج از نمد بود و از بهشت آورده بودند”
.اگر پرسند پری که بر سر بابا بود از کجا آمد. بگوی حضرت جبرئیل به اشاره شاه مردان به او رسانیده بود
“.اگر پرسند که زنجیری که بر سر و دست بابا بود از کجا بود. بگوی اسمای پری به او داده بود
.طبق این مطالب معلوم میشود که در سنت قلندری علاوه بر کلاه نمدی از زنجیر به عنوان زینت کلاه استفاده میکردند
عیاران و کلاههای با زنجیر
داستانهایی چون رموز حمزه، سمک عیار، امیر ارسلان نامدار و حسین کرد شبستری داستانهای عیارانی است که یکی از بخشهای مهم فرهنگ عامه این سرزمین هستند. عیاران به واسطه ظلمستیزی و پاسداشت جوانمردی و وطندوستی همواره از محبوبیت خاصی در بین مردم برخوردار بودهاند. لازم به ذکر است که این داستانها ریشه در فرهنگ پهلوانی دارد. دکتر عبدالحسین زرین کوب در کتاب “در کوچه رندان” که درباره اندیشه و زندگی حافظ است، به این پهلوانان اشاره میکند که در قرن هشتم در شیراز میزیستند و به لحاظ سیاسی قدرتشان مورد توجه حاکمان و پادشاهان بوده است. آنچه از پژوهشهای زرینکوب به دست میآید این است که این پهلوانان صفت رند را برای خود برمیگزیدند. حافظ دو کلمهی رند و قلندر را در گاهی در کنار هم و به یک معنی به کار میبرد. به عنوان نمونه:
سوی رندان قلندر به ره آورد سفر”
“دلق بسطامی و سجاده طامات بریم
با نگاهی به سنتهای باقی مانده از ورزش پهلوانی و زورخانه بهراحتی میتوان به نزدیکی عیاری و سنتهای قلندری و جوانمردی پی برد. با نگاهی به داستانهای عیاری به انبوهی از واژگان فتوت و قلندری بر میخوریم. علاوه بر این اینکه عیاران خود را جوانمرد میدانند، لباسها و مکانهای آنان نیز همنام و همنشان لباس و مکان فتیان است
در حسیننامه پس از اینکه ملامحمد که خود درویشی است عیار پیشه در بلخ پهلوانان ایرانی را در بند میکند، شاه عباس مرشد کامل، پهلوان عیار ایران زمین، میر باقر آجرپز و حسین کرد شبستری را روانه بلخ میکند. در داستان حسیننامه میر باقر آجر پز رئیس تکیه پهلوانان است و زورخانهای را مدیریت میکند که نشان از همراهی دو سنت عیاری و جوانمردی دارد. توضیحات نویسنده درباره پوشش حسین کرد بسیار درخور توجه است. به توصیفات این نویسنده ناشناس درباره پوشش سر حسین کرد شبستری دقت کنیم
شب دیگر حسین نامدار خورجین سلاح را پیش گذارد…و چهار کمند برای بستن و انداختن و خاک کردن در دور دایره کمر استوار کرد و چهار خنجر سر بر و نقب زن گنج گاو و بر شاخ بر شاخ در پیش کمر استوار نموده و…کلاه بره خراسانی با دو شال ترمه الف لام الف لا با هفده ذرع زنجیر طلا در دور کلاه پیچیده و دوازده ” شلاله ابلق آویخته که بیمحابا میر محمد طاهر صلوات بر جمال با کمال خاتم الانبیا فرستاد
.جالب است اشاره کنم که در یک مورد که نویسنده یکی از عیاران زن را توصیف میکند، وقتی کلاه بره خراسانی از سرش میافتد از موی این زن عیار سخن به میان میآید، گویی موها جایگزین زنجیر شدهاند و بالعکس
نگاهی به چند بیت و غزل حافظ
.حافظ غزل پارسی را به اوج خود رساند. یکی از ابزارهایی که حافظ برای این کار داشته خلاقیتش در استفاده از آرایههای ادبی همچون ایهام، استعاره ، مراعات نظیر و ایجاد چندین معنای گوناگون در یک بیت بوده است
طبق متون تاریخی، شاه منصور، یکی از ممدوحان حافظ، شاه جوانی بود که بر مردم سخت نمیگرفت و تنها شاهی در ایران بود که به نبرد با تیمور لنگ پرداخت و یک بار نیز با رشادت و دلاوری توانست به پیروزی برسد. طبیعی است این شاه که چنین روحیه عیاری داشته مورد لطف حافظ قرار بگیرد. این شاه موهایی زیبا .داشته و حافظ در وصف زیبایی وی این غزل زیبا را سروده است که میتوان از آن برداشتی عاشقانه هم داشت
نکتهای دلکش بگویم خال آن مه رو ببین”
عقل و جان را بسته زنجیر آن گیسو ببین
عیب دل کردم که وحشی وضع و هرجایی مباش
گفت چشم شیرگیر و غنج آن آهو ببین
حلقه زلفش تماشاخانه باد صباست
جان صد صاحب دل آن جا بسته یک مو ببین
عابدان آفتاب از دلبر ما غافلند
ای ملامتگو خدا را رو مبین آن رو ببین
زلف دل دزدش صبا را بند بر گردن نهاد
با هواداران ره رو حیله هندو ببین
این که من در جست و جوی او ز خود فارغ شدم
کس ندیدهست و نبیند مثلش از هر سو ببین
حافظ ار در گوشه محراب مینالد رواست
ای نصیحتگو خدا را آن خم ابرو ببین
از مراد شاه منصور ای فلک سر برمتاب
“تیزی شمشیر بنگر قوت بازو ببین
. در این غزل حافظ توانسته با قدرت کلام زیبایی گیسو را به اشکال گوناگون نشان دهد. به عنوان نمونه، رقص و پیچیش باد را در زلف به دو شکل بیان کرده است. در یکی طرههای زلف یار تماشاخانه باد صبا است و در دیگری زلف همچون عیاری کمندی به گردن باد صبا انداخته است
.در این شعر، واژگان و مفاهیم مصطلح در آیین عیاری بسامد بالایی دارند: قوت بازو، تیزی شمشیر، حیله، بند بر گردن نهادن، دزد، بسته و شیر گیر. گویی معشوق یا ممدوح را عیاری تصور میکند و زلف را به زنجیر و کمند عیاری و شب روی
:گفتیم حافظ استاد ایهام است. آیا معنا و یا تصویر دیگری در پی این زلف و زنجیر میآید؟ آیا این زنجیر و مو نمیتواند با زنجیر بستن بر کلاه تناسبی داشته باشد؟ برای درک بهتر این موضوع به یک نمونه از ایهامهای درخشان حافظ نظری میافکنیم و سپس ادامه بحث را پی میگیریم. به این بیت دقت کنیم
گر دست دهد خاک کف پای نگارم”
“بر لوح بصر خط غباری بنگارم
اولین معنی ای که از این بیت به ذهن متبادر میشود این است که اگر خاک کف پای نگار به دستم برسد غباری از آن را بر چشم میکشم. با توجه به این معنی، واژههای دست، کف، پا، بصر و لوح با هم آرایه مراعات نظیر دارند و در یک مجموعه (اعضای بدن) قرار میگیرند. خاک و غبار نیز در یک مجموعه هستند. وقتی حافظ ایهام را به کار میبرد، واژگان در مجموعه جدیدی تعریف میشوند. خط غبار علاوه بر اینکه معنی ردی از غبار را در خود دارد یکی از خطوط هفتگانه خوشنویسی بوده است که گویا خط ظریفی نیز بوده. با این توضیح میبینیم واژگان همزمان در مجموعه دیگری تعریف میشوند. لوح (در معنی کاغذ) خط غبار، نگار (تصویر نقش شده) بنگارم ( بکشم) دست و بصر دو عامل در کشیدن نگاره و نوشتن خط. دیدیم که با ساخت این مجموعه، مفهوم شعر از تصویری متدوال در ادبیات کلاسیک فراتر رفته و در ذهن ما نگارگری و خوشنویسی را متبادر کرده است.
:با این توضیح دوباره نگاهی میاندازیم به کاربرد واژگان عیاری و زلف و زنجیر در شعر حافظ
کدام آهن دلش آموخت کین آیین عیاری”
کز اول چون برون آمد ره شب زنده داران زد
منش با خرقه پشمین کجا اندر کمند آرم
“زره مویی که مژگانش ره خنجر گذاران زد
حافظ در این جا زره مو را در توصیف موهای مجعد ممدوح خویش که بر تیمور غلبه یافته به کار می برد، اما می دانیم استاد ایهام است و بارها دیدهایم که او یک کلمه را با دو یا چند معنی گوناگون به کار میبرد. واژگان آهن، ره شب زدن، کمند، خنجر و زره از واژگان آیین عیاری است. به نظر میرسد که زره در اینجا جایگزین زنجیر شده است. زره از حلقههای زنجیر درست شده است. اگر حافظ از عیاری سخن میگوید که راه شب زنده داران را زده است مگر همین کار را حسین کرد و دیگر پهلوانان در داستانهای عیاری نمیکنند؟ در شعری دیگر نیز چنین می سراید
آن کیست کز روی کرم با من وفاداری کند”
بر جای بدنامی چو من یک دم نکوکاری کند
گفتم گره نگشودهام زان طره تا من بودهام
گفتا منش فرمودهام تا با تو طراری کند
زان طره پرپیچ و خم سهل است اگر بینم ستم
“از بند و زنجیرش چه غم هر کس که عیاری کند
گفتیم مفاهیم عیاری ، فتوت و قلندری از یک خانواده هستند و به هم نزدیک. در این شعر مفاهیمی چون :کرم، وفاداری، نکوکاری، گره، طراری، پرپیچ و خم، ستم، بند، زنجیر و عیاری در یک مجموعه قرار گرفتهاند. حافظ شاعری است که همواره قلندران و رندان را ستایش کرده و دیوان او پر از از مفاهیم قلندران ، رندان ، جوانمردان و عیاران است. آشکار است که او با آداب و آیین قلندران و عیاران به درستی آشنا بوده است
دیدیم هم قلندران و هم عیاران دور کلاه خویش زنجیر میگذاشتند. نیز میدانیم که حافظ استاد ایهام و مراعات نظیر است و در انتخاب کلمات غزلیاتش همواره نهایت دقت را داشته و خود نیز به ویرایش و پیرایش اشعارش توجه داشته است. طبیعی است بپذیریم که با توجه به اسلوب حافظ، او در استفاده از زنجیر و زره به این نوع پوشش قلندران و عیاران نیز توجه داشته است و همین مسأله به شعر او عمق و زیبایی میبخشد